آرشيو مطالب

آذر 1393

لینک دوستان

قالب وبلاگ

ردیابی ماشین

حمل هوایی ماینر از چین

لیزر دوچرخه

هد اپ یسپلی کیلومتر روی شیشه

جلو پنجره لیفان ایکس 60

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان حکایات زیبایه فارسی و آدرس hekaiat.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





قالب بلاگفا


نويسندگان
محمد و مبین


درباره وبلاگ



به وبلاگ من خوش آمدید
mohamad0070098@yahoo.com

پیوند های روزانه

خرید از علی اکسپرس تحویل ایران

خرید از علی بابا

جلو پنجره جک جی 5

پرده آشپزخانه

قیمت تشک طبی سفت

کاشی سازی

تمام پیوند های روزانه

مطالب پیشین

همدلی و اتحاد

به خدا چه بگویم؟

تبلیغات


تبلیغات



آمار بازديد

:: تعداد بازديدها:
:: کاربر: Admin

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:






همدلی و اتحاد

فرمانروایی فرزندان خود را پند می داد و در آن میان چوبه تیری از تیر دان بیرون کشید و به ایشان داد و گفت بشکنید.

به اندک نیرویی شکسته شد.دیگر بار 2 عدد داد.باز به اسانی شکستند

بدین ترتیب بر تعداد چوب ها افزود تا به بیش از 10 رسانید.

ان گاه زور ازمایان از شکست ان درماندند 

روی به فرزندان کرد و گفت ای فرزندان حال شما در زنگی این چنین است

تا هنگامی که یاور و مشتیبان هم باشید دشمن نمی تواند بر شما چیره شود و سالیان دراز می توانید پیروز و ظفرمند باشید



نوشته شده توسط محمد و مبین در جمعه 28 آذر 1393




به خدا چه بگویم؟

روزی غلامی گوسفندان اربابش را به صحرا برد.

گوسفندان در دشت سرگرم چرا بودند که مسافری از راه رسید و با دیدن انبوه گوسفندان به سراغ ان غلام {چوپان}رفت و گفت{از این همه گوسفندانت یکی رابه من بده }

چوپان گفت نه نمی توانم این کار را بکنم هرگز

مسافر گفت یکی را به من بفروش 

چوپان گفت گوسفندان از آن من نیست 

مرد گفت خداوندش را بگوی که گرگ برد 

غلام گفت {{به خدا چه بگویم؟}}



نوشته شده توسط محمد و مبین در جمعه 28 آذر 1393




صفحه قبل 1 صفحه بعد

Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by hekaiat This Template By Theme-Designer.Com